اسپنتان

متن مرتبط با «جشن» در سایت اسپنتان نوشته شده است

جشن

  • صدای ساز و دهل عروسی در فضای خانه پیچیده است.انگار نوازندگان در حیاط خانه باشند،اما حقیقت آن است ،که نوازندگان در خانه همسایه و دورتر از خانه ما هستند.به جز ساز و آواز خواننده سر هر ساعت صدای شلیک تفنگهایشان ،به گوش می رسد.در و پنجره ها را بسته ام،اما صدای گوشخراش شلیک تفنگهایشان باز گوشها را می خراشد و ترس را القا می کند.آنها از طایفه ای خاص هستند و شلیک گلوله در جشن هایشان عادی است.من هم جز مدعوین جشن عروسی هستم.نمی دانم به خاطر کرونا نرفتم یا تنبلی؟به هر دلیل رسم همسایگی را به جا نیاوردم و نرفتم.پیشترها با مادرم در جشن عروسی دختر بزرگ شرکت ‌کرده بودم.خانه هایشان بزرگ و مانند تالار می ماند و جمعیت چنان زیاد است که تنهایی گم می شوی.زنها و دختران نوعروس قلیان تنباکو و گراکو می کشند و فضا به ساعتی پر از دود و دم می شود،آنچنان که نفس کم می آوری.از رقص و آوازهای مد روز خبری نیست.فقط زنی به سبک پیشینیان ،آواز بلوچی می خواند و گروهی هم همراهش تکرار می کنند.شعرهایش گاه غمگین و گاه در وصف داماد جوان است.اما ساز و آوازهای اصلی،پایکوبی ها و شلیک گلوله ها در مراسم مردانه و خانه داماد است.صدای ساز و آواز و شلیک گلوله تا اذان صبح برپا بود.موذن که الله اکبر گفت،صدای سازها قطع شد.جشن حنابندان یکباره خاتمه یافت.صدای گاز موتورها و ماشینهای دوهزار در خیابان پیچید و بعد سکوت حاکم شد.انگار از ازل سکوت بوده است.هر بار که آنها مراسم عروسی دارند و صدای شلیک اسلحه هایشان در فضا می پیچد،یاد طالبان می افتم.یاد اینکه اینجا مرز است.دربهای آهنی و دیوارهای آجری جلودار تانک و مسلسلها نخواهد بود. + نوشته شده در دوشنبه سوم مرداد ۱۴۰۱ ساعت 2:54 توسط اسپنتان  |  , ...ادامه مطلب

  • جدیدترین مطالب منتشر شده

    گزیده مطالب

    تبلیغات

    برچسب ها