اسپنتان

متن مرتبط با «درد» در سایت اسپنتان نوشته شده است

درد فقر

  • حیاط خانه متروک پر از خاک بود.باد خاکها را چرخانده و در گوشه ای چپانده بود.باد بلوچستان بی رحم و سوزاننده است در تابستان از گرما و در زمستان از سرما آدم و اشیا را می سوزاند.اتاقها را تمیز کرده بودم اما توان غبارروبی حیاط به آن بزرگی را در خودم نمی دیدم.با آنکه روفت و روب بیشتر جزو کارهای زنانه تقسیم بندی شده اما آن حیاط پر از خاک یک نیروی مردانه میطلبید.امروز و در واقع امشب آخر خودم دست به کار شدم.هنوز یک چهارم کار را انجام نداده بودم که خسته شدم.شیلنگ آب و جارو را کنار گذاشتم و ادامه اش به یک روز دیگر موکول شد.آدم وقتی مشغول انجام کاری باشد خستگی را زیاد حس نمیکند اما زمانی که به خانه برمیگرد,درد,فقر ...ادامه مطلب

  • جدیدترین مطالب منتشر شده

    گزیده مطالب

    تبلیغات

    برچسب ها