اسپنتان

متن مرتبط با «نگاهی به» در سایت اسپنتان نوشته شده است

زنده به گور

  • زنده به گورقدر عافیت کسی داند که به مصیبتی گرفتار آید و او گرفتار مصیبت دخترانه ی خودش شده بود.پدرش گفته بود "دخترم تو دیگر بزرگ شده ای.سواد خواندن هم که داری پس لازم نیست که به مدرسه بروی."او با هزار خواهش و تمنا امسال را به مدرسه آمده بود.مثل سابق بازیگوش و سربه هوا نبود.گویی یک ماهه بزرگ شده بود.درس می خواند و سر به راه شده بود.در چشمانش غمی موج می زد که پیش از گفتارش به تلاطم درآمده بود.رو به من گفت"شما این همه می گویید درس بخوانید تا برای خودتان کسی شوید.چطور درس بخوانیم وقتی که می دانیم دیر یا زود به اجبار باید ترک تحصیل کنیم"گفتم"مبارزه کنید.چطور پدرت بعد از یک ماه تسلیم خواسته ات شد و اجازه داد که به مدرسه بیایی؟پس باز هم می توانی ادامه دهی."در پاسخم سکوت کرد.من هم سکوت کردم. شاید در دل می دانستم که دخترک تنها نمی تواند حریف یک ایل به رهبری پدرش باشد.او زانو می زند و سر تسلیم فرود می آورد.مثل تمام دختران و زنانی که به اجبار کرنش کردند.+ نوشته شده در  دوشنبه نهم بهمن ۱۳۹۶ساعت 22:23&nbsp توسط اسپنتان  |  Let's block ads! بخوانید, ...ادامه مطلب

  • بهلول

  • مرد مغازه دار با ریش و سبیل انکارد شده و لباس مرتب مشغول کاسبی بود.مرد دیگری با لباس مندرس،موهای ژولیده و چند کارت و کاغذ آشغال در دستانش پارچه ی سفیدی را روی زمین پهن کرده بود و با خودکارش چیزهایی روی آن می نوشت و ادا و اطوار خاص از خودش درمی آورد.ماشینی که من درونش نشسته و بر صندلی اش تکیه زده بود, ...ادامه مطلب

  • نگاه

  • کلید درب بازکن را می زنم.زنی سیه پوش وارد حیاط می شود.طرح شلوارش از همان مدلهای قدیمی ست که زنهای نسل گذشته می پوشیدند.قبل از سلام و علیک در دل می گویم"آفرین!اصالتت را خوب حفظ کرده ای.",نگاه دانلود,نگاه تو,نگاهی به,نگاه عاشقانه,نگاه نو,نگاه کن,نگاهت,نگاه دانش,نگاه یک,نگاهت شکست ستمگریست ...ادامه مطلب

  • جدیدترین مطالب منتشر شده

    گزیده مطالب

    تبلیغات

    برچسب ها