دختران بلوچ

ساخت وبلاگ

بعد از مدتها فرصتی پیش امده و به خانه دوستم رفته بودم.دو خواهر و سه دخترش هم در خانه بودند.دختران با لباس زیبا و رنگینشان جلب توجه میکردند.در لابلای گفتگو با دوستم دلم سخت گرفت و حواسم به حرفهایش نبود."چرا من خواهر یا دختری ندارم که لباس رنگین محلی بپوشد و موهایش را مدل بدهد?"و هزاران پرسش و سرزنش دیگر که در مغزم جولان میداد و راه نفسم را بند می اورد.گفتگو،پذیرایی و خوش و بشها تمام شد و من به خانه برگشتم.خدا را هزار بار بابت نعمتهایش شکر گفتم اما هنوز دلم گرفته است و دستم نمی رسد.

اسپنتان...
ما را در سایت اسپنتان دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : espantano بازدید : 151 تاريخ : چهارشنبه 13 شهريور 1398 ساعت: 13:56