خواب

ساخت وبلاگ

شب از نیم گذشته صبح باید به مدرسه بروم اما خواب به چشمم نمی اید.دلم نمی خواهد که بخوابم.خوابها پر از کابوسهای تلخی هستند که به وقوع می پیوندند.از مرگ و بیماری و اخطار بگیر تا جک و جانورهایی که خواب از سر ادم میپراند.سردار برایم گفته بود که چهارقل بخوانم.ایه الکرسی بخوانم تا اسوده بخوابم.من یک در میان خوانده بودم و اثر نكرده بود.بعد ترجیح داده بودم که با خوابها و اراجیف مغز و روح کنار بیایم و کنار امده بودم تا الان که مدرسه ها باز شده و باز نظم زندگی به هم خورده است.زنگ بیدارباش که میخورد کاری به خواب و بی خوابی ات ندارد.ادم محکوم به برخاستن و دل کندن از خانه ای می شود که متعلق به ان است.مدرسه با انکه خانه دوم نام گرفته،خانه دوم نیست.در روزهای سرد زمستان پر از حس یخ سرما و در روزهای گرم بهار اکنده از بوی تعفن عرق و صدای نخراشیده کولرهای ابی و بدون اب است.در خانه هر چه ارزش و احترام داری در خانه دوم بیشتر ان بر باد می رود.به لطف اموزش و پرورش،دولت و مردم دیریست که معلم از ارج و قدر افتاده است...

اسپنتان...
ما را در سایت اسپنتان دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : espantano بازدید : 157 تاريخ : پنجشنبه 23 آبان 1398 ساعت: 3:21