ازمون

ساخت وبلاگ

اولین امتحان حضوری دانش اموزان بود.تنها پروتکلی که مدرسه و دانش اموزان اجرا کرده بودند،ماسک بود و بعد از آن همه جولان کرونا بود.دانش اموزان را در حیاط نشانده بودیم که از شر کرونا در امان باشند ،غافل از زمین کثیفی که رویش نشسته بودند.حتی به خودشان زحمت اوردن زیرانداز هم نداده بودند.پر از خاک و خش بودند.فقر بلوچ بار دیگر عریان شده بود.باد به شدت می وزید.دختران مانده بودند که برگه ها را از باد در امان نگه دارند یا سوالها را جواب دهند.در گیرودار فقر و طوفان یکی از دبیران اصرار داشت که دانش اموزان ماسک زده را از زیر ذره بین پرسشها بگذراند.به تک تک دانش اموزان نزدیک شد و نام و نشانشان را پرسید.نمی دانم در هر احوال پرسی رخ به رخ چند ویروس را جابه جا کرد؟برق زننده نگینهای مانتوی نیمه عبایش زیر نور آفتاب چشم را می زد.راه که می رفت انعکاس و جلوه اش چشم را بیشتر از حد معمولش می نواخت.دخترها بعد از مهار باد و برگه ها پاره ای از سوالات را جواب داده و بعد از آن همه به اندیشهتقلب و تفکر گذشت.برگه ها که جمع آوری شد ما دوباره به دفتر مدرسه برگشتیم.آزادگان با مدیر و معاون دور هم جمع بودند،می خندیدند و گپ می زدند.چشمان عدالت کامل کور شده است.نای تماشا ندارد!

+ نوشته شده در چهارشنبه سی ام مهر ۱۳۹۹ ساعت 2:49 توسط espantan  | 

اسپنتان...
ما را در سایت اسپنتان دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : espantano بازدید : 155 تاريخ : دوشنبه 5 آبان 1399 ساعت: 7:56