گرده ۲

ساخت وبلاگ

اگر مهلت دهم تا شب برایم زندگینامه می بافد.بالشی به دستش می دهم تا کمی استراحت کند.سرش را که بر بالین می گذارد،انگار یاد مطلب مهمی افتاده باشد،دست در جیب بزرگ لباس بلوچی اش می کند و پودری شیری رنگ که با مهارت خاصی در کیسه فریزری پیچیده شده ،بیرون می آورد.آن را به دستم می دهد و می گوید"گرده درخت نخل است.در قدیم زنهایی که حامله نمی شدند با خوردن گرده ها آبستن می شدند.مزه بدی ندارد و ضرری به بدن نمی رساند،خودم برای دختر اولم ،دو ماه پشت سر هم خورده ام.مردان قدیم مثل الان صبور نبودند.اگر زنی حامله نمی شد یا مثل تو تک فرزند می آورد،حتما به بهانه بچه،زن دوم می گرفتند.هیچ کس هم ملامتشان نمی کرد.کما اینکه خدا بدون بهانه ،اجازه داده که چهار زن شرعی بگیرند و کسی ملامتشان نکند."تشکر می کنم و گرده ها را از دستش می گیرم.پودری نرم است که بوی سرزندگی نخلستان، به وقت بهار را می دهد.دلخور می شوم و با خود می گویم "مگر من درختم که با گرده نخل بارور شوم؟عالم و آدم می دانند که نیستم."زن سبزه رو انگار ماموریتش را انجام داده باشد،چشمهایش را روی هم می گذارد.او را رها می کنم و به آشپزخانه می روم.گرده گل  را روی میز پرت می کنم.روی صندلی می نشینم و به روبه رو خیره می شوم.ذهنم این بار به جای اراجیف درباره دین از تجربه پیشینیان می گوید.اینکه هیچ کس از خوردن گرده درخت نخل نمرده است.تو هم نمی میری!

+ نوشته شده در جمعه نهم اردیبهشت ۱۴۰۱ ساعت 2:52 توسط اسپنتان  | 

اسپنتان...
ما را در سایت اسپنتان دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : espantano بازدید : 165 تاريخ : شنبه 17 ارديبهشت 1401 ساعت: 15:22