مهارت

ساخت وبلاگ

رو به شرق،بعد از گذر از مقبره سلطان در سمت راست،راهی فرعی نمایان می شود.مردی خط سفید راه را گرفته و به راه خود می رود.هوا سرد است و سوار خبر از حال پیاده ندارد.بعد از آن، خط جاده سفید و بکر است.گویی گذر رهگذرها به آن مسیر پر آشوب نرسیده است.باران نم نم باریده و به جز خیسی خاک،خبری از جویبارها نیست و گاه در جایی به شوره زار ختم می شود.می توان در رویاها تصور کرد که به جای نمک، سفیدی برف است.در شوره زار رو به جاده پرنده ای همرنگ خاک پر می زند و در اندک زمانی گم می شود.در جایی که به نظر می رسد به جز خط معلوم راه ،اثری از آدمها نیست.کپرمانندی ظاهر می شود.از دور معلوم است که سازنده اش ،ماهر بوده است.راه فرعی منتهی به کپر را در پیش می گیریم.در آن برهوت حدس آنکه درون کپر آدمیزاد نیست،راحت است. ترسی درونی و زنانه ،سرزنشم می کند که تو اینجا چکار می کنی؟دور پناهگاه رهگذران را پلاستیک ضخیم پیچیده اند،که باد نفوذ نکند.اما طوفان و خورشید قسمتی از روکش پلاستیکی را پاره کرده است.درب چوبی کپر ،سقوط کرده و زحمت استاد سازنده رابه هدر داده است.داخل کپر خیس باران است.ردی از آتش و خاکستر در گوشه ای بر جای مانده است.باد از لابلای چوب ها و حصیرها می گذرد و صدای زوزه اش را دوچندان می کند.حصیر و چوبها از جای خود تکان نخورده و شکل طاقدیس کپر را گرفته ،منظم خشکیده اند و باز مهارت سازنده را به رخ می کشند.از لابلای چوبهای خشکیده ،رو به افق غروب خورشید نمایان است و وقت رفتن و نماندن را اعلام می کند.

+ نوشته شده در یکشنبه یازدهم دی ۱۴۰۱ ساعت 3:44 توسط Espantan  | 

اسپنتان...
ما را در سایت اسپنتان دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : espantano بازدید : 97 تاريخ : جمعه 30 دی 1401 ساعت: 7:20