یاوه

ساخت وبلاگ

بازار پارچه فروشان به راه است.خطی که دکانداران بلوچ را از افغانها جدا می کرد،درهم شکسته و به نظر می رسد که زور اجنبی ها زیادتر بوده است.این سومین غروبیست که برخلاف میلم به دکانها سر زده ام و در آخر پارچه ای را از همان مغازه ی اول خریده و به امنیت خانه بازمیگردم.رنگ پارچه سبز سیدی است و گلهای طلایی دارد.شاید ترکیبی از رنگ لباس کولیها و هندی ها باشد.آن را به گوشه ای پرتاب می کنم و خود را به کاری سرگرم می کنم.فکرم درگیر مرزیست که بی صدا در هم شکسته.سرزنشگر درون می گوید"فلانی! هر کس روزی خود را می خورد.خطها و مرزها را آدم ها ترسیم کرده اند.""یاوه می گوید ..."

+ نوشته شده در سه شنبه بیست و پنجم بهمن ۱۴۰۱ ساعت 2:38 توسط Espantan  | 

اسپنتان...
ما را در سایت اسپنتان دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : espantano بازدید : 89 تاريخ : جمعه 28 بهمن 1401 ساعت: 19:48