کپات

ساخت وبلاگ
کنارش می نشینم و احوالش را می پرسم.خدا را شکر می کند و می گوید"این سومین بار است که به خانه تان می آیم.کجا هستی که در را باز نمی کنی؟بار آخر برایت کپات(سبدی که از داز درست می شود)کوچکی آورده بودم.آن را به مغازه دار رو به روی خانه تان تحویل دادم.آن را تحویل نداد؟"وقتی اسم کپات را می آورد خنده ام می گیرد.در دل می گویم"نمی دانی که برای کپات قبلی که آورده بودی چه نوشتم که باز برایم کپات هدیه آورده ای."و رو به او می گویم"حتما یادش رفته "

اسپنتان...
ما را در سایت اسپنتان دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : espantano بازدید : 151 تاريخ : يکشنبه 2 آبان 1395 ساعت: 10:57