تفاوت

ساخت وبلاگ
گفته بود که درد به دلش رسیده و برای تسکینش بی هدف در خیابانهای ملک غریب راه می رود.من از پشت تلفن و فرسنگها فاصله دلم برایش سوخت و در دل برایش آرزوی عافیت کردم.گوشی را که قطع کردم در دل گفتم"چه خوب است که یک مرد می تواند در نیمه شب خیابانها را گز کند و چه بد است که زنها از این حق مسلم محرومند.اگر هم هوس حریم شکنی کنند ،ممکن است که بابت نافرمانی شان خدا بر آنها خشم بگیرد و مثلا به تور خفاش شب بیفتند و در فرداهایی نامعلوم جسد سوخته شان سر از بیابان ها در آورد.من نه در نیمه شب بلکه در میانه ی ظهر و عصر هوس پیاده روی تا قبرستان قدیمی ده را کرده بودم و قراردادهای من در آوردی مانعم شده بودند.ترجیح داده بودم در خانه بمانم تا در خلوت ظهر سر از کوچه پس کوچه های آنسوی دهکده در بیاورم و به نگاه پرسشگر آدمها جواب پس بدهم حتی به سرم زده بود که مثل زن پرحرف همسایه نقاب بزنم و یک دور تا رسیدن به کوچه پس کوچه های کودکی فقط راه بروم اما نیرویی مانعم شده و وادار به کرنشم کرده بود و به قول دختر مهجان ترجیح داده بودم که در خانه بپوسم یا مثلا ظرف و لباس بشورم(بشویم)تا به میل خود زندگی کنم... اسپنتان...
ما را در سایت اسپنتان دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : espantano بازدید : 161 تاريخ : دوشنبه 8 خرداد 1396 ساعت: 6:01