آواز

ساخت وبلاگ
سالها قبل وقتی یک دختر کوچک بودم.زمانی که با برادرم دعوا میکردم و خلقم تنگ میشد.می گفتم"گور!"مادرم تا این کلمه را می شنید سرزنشم میکرد و میگفت"از گورها که آوازی بلند نمیشود."آن وقتها معنی حرف مادر را نمی فهمیدم اما امشب که یاد دعواهای بچگی افتادم معنی حرف مادر را به خوبی درک کردم.وقتی کنار مزار شهیدی ایستاده بودم. معنی مثل مادر را تجربه کردم یا وقتی که پسرم با صدای رسا گفت"میدانی چه شده؟"گفتم"چی شده؟"گفت"دایی برای مزار پدربزرگ سنگ قبر درست کرده و نام و نشانش را نوشته."دیگر راحت می توانیم جایش را پیدا کنیم و کنارش فاتحه بخوانیم!"من ماندم که چه بگویم؟آخر سکوت کردم و در دل گفتم"هزار سنگ مزار هم که نوشته شود از گورها آوازی بلند نمی شود." اسپنتان...
ما را در سایت اسپنتان دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : espantano بازدید : 168 تاريخ : شنبه 7 مرداد 1396 ساعت: 5:31