خانه

ساخت وبلاگ
خانه متروک فقط به این درد می خورد که روی پله ی اتاق پدر بنشینی و زل بزنی به در و دیوار اتاقهای رو به رو و غصه بخوری که چرا رنگ در پریده یا دیوار فرسوده شده؟غافل از آنکه در و دیوار با همان رنگ پریده و تن فرسوده شان عمرشان بیشتر از آدمهاست.یا از گذشته ها یاد کنی و سیر تغییرات را در خانه ای که رو به ویرانی است در ذهن مرور کنی و در لابلای تحلیلهای ذهن باد همراه گردوخاک دیرینش یاد خرابه های بلوچستان را یادآوری کند.غصه خوردن فایده ای نداشت.اگر دست روی دست می گذاشتم کاری از پیش نمی رفت.ناچار از روی عادت دیرین زنها و شاید سلاح دیرینشان سراغ جارو و دستمال رفتم و به جان در و دیوار خاک گرفته افتادم.انگار چندین سال بود که گذر زنی به آنجا نخورده بود یا خورده بود و کثیف و تمیز بودنش برایش اهمیت نداشت.در غبار روبی خانه های کثیف حلوا خیرات نمی کنند.فقط کار و زحمت است که از در و دیوار می بارد.روزی یک اتاق را جمع و جور کردم و وقتی به خود آمدم که اتاقهای دورتادور خانه تمیز شده بود.حالا که کار ها رو به پایان است همان حس درونی مزخرف به حرف آمده و می پرسد"خب این همه زحمت کشیدی که چی؟"و هر بار خودش پیش از آنکه زبان بگشایم جواب را برایم بازمی گوید.. اسپنتان...
ما را در سایت اسپنتان دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : espantano بازدید : 150 تاريخ : شنبه 7 مرداد 1396 ساعت: 5:31