کنکور

ساخت وبلاگ
آنقدر من من کرده بود که فکر میکردم بچه های مدرسه اش همه با رتبه های عالی کنکور را درمی نوردند.مانور دادن و قیافه گرفتن بر سر رتبه آوردن بچه های مردم در کنکور برایم مسخره به نظر می رسید ولی همان حس مرموز زنانه ته دلم می گفت"کاش دانش آموزان امتحان را گند بزنند و تو از من من کردن بیفتی"مدرسه ها که تعطیل شد.همه داستانها تمام شد.من اصلا دوست نداشتم در تعطیلات حرفی از درس و مدرسه بشنوم.از معلم جماعت انگار که لولو باشند فاصله گرفته بودم.امروز گذرش به خانه مان افتاده بود.یک درصد هم فکر نکردم که برای دیدار من یا مادرم آمده باشد.حس مرموز درونم به قضاوت نشسته بود و میگفت"حتما برای پز دادن آمده است."خواستم برایم مهم نباشد و بحث کنکور را باز نکنم اما سخنی پیش آمد و من پرسیدم"حالا چند نفر از بچه های مدرسه تان قبول شدند؟"گفت"علوم تجربی های کل کشور امتحان را خراب داده اند.ما هم انتظار زیادی از بچه های تجربی نداشتیم.بچه های علوم انسانی هم تک و توکی قبول شده اند."گفتم"بچه های شهید مطهری که رتبه های خوبی آورده بودند."گفت"ولی رتبه هایشان از پارسالی ها کمتر است."در دل گفتم"هر قدر هم مساله را بچرخانی و آمار تحویل دهی چیزی از اصل موضوع کاسته نمی شود.بگو در رشته ی تجربی صفر درصد قبولی دادیم و خلاص!تا تو باشی این همه از خودت و کارهایی که خالصانه برای موفقیت بچه های مدرسه و در اصل به خاطر اسم و رسم و جلب توجه انجام دادی تعریف و تمجید نکنی."دیگر حرفی نزدم.نمی دانم چرا آنقدر بدجنسی ام گل کرده بود که دلم ذره ای به حال دخترانی که روزی شاگردانم بودم نسوخته بود.این هم دلیل داشت.من چند جلسه سر کلاس آنها رفته بودم آنها هم مثل مدیرشان طبل توخالی بودند.میخاستند قبول شوند اما نمیخاستند بابت این قبول شدن زحمت درس خواندن به خود بدهند.آنها بیشتر آمادگی ازدواج داشتند تا پشت سر گذاشتن سد کنکور. اسپنتان...
ما را در سایت اسپنتان دنبال می کنید

برچسب : کنکور, نویسنده : espantano بازدید : 158 تاريخ : جمعه 3 شهريور 1396 ساعت: 19:47