تلخ

ساخت وبلاگ
استراحتم کامل نبود و مخم کار نمی کرد.گوشی موبایلم به صدا در آمد.نگاهی به صفحه ی موبایل انداختم و با بی میلی جواب دادم.زنی که پشت خط بود ید طولایی در درد و دل کردن داشت.بعد از احوال پرسی گفت"فلانی می دانی چه شده است؟"گفتم"نمی دانم.تو بگو که چه اتفاقی افتاده است؟"خندید و گفت"پسرم با دوستش به شهری دور سفر کرده و در سفر عاشق یک دختر فارسی شده است.پایش را در یک کفش کرده که حتما با آن دختر ازدواج می کند."گفتم"دوست داشتن که بد نیست.سن و سالی از پسرت گذشته است.حتما عاقلانه عاشق شده است.چرا اینقدر پریشان هستی؟"گفت"تو نمی توانی درک کنی که در دلم چه غوغایی برپا است.دوست نداشتم که پسرم را در یک روستا آنطرف تر داماد کنم و حالا مجبورم که او را در کنار دختری ببینم که اصلا شناختی از او،شهرش و مردمش ندارم."حرف زن را درک می کردم.می دانستم که دلش مثل سیر و سرکه می جوشد.می دانستم که برای یک مادر سخت است که پسر ارشدش را در کنار یک غریبه ببیند.می دانستم که بیشتر مادرها هرگز نتوانسته اند با عروس بزرگ خود چه غریبه و چه آشنا کنار بیایند.اما این را هم می دانستم که مادری مثل او نمی تواند نظر پسرش را نادیده بگیرد.گفتم"هر چه قسمت باشد به وقتش فرا می رسد و تو نمی توانی جلویش را بگیری."برادرزاده ام که کنارم نشسته بود و حواسش به حرفهای ردوبدل شده بود با صدای بلند نزدیک بلندگوی موبایل گفت"قسمت را ول کن و عروس فارسی را بچسب"بعد هم با صدای بلند خندید.زن دلخور گفت"این کی بود؟"گفتم"برادرزاده ام است."گفت"می بینی او هم می داند که وصلت با فارسی ها چه عواقبی دارد."گفتم"او که حرف ناراحت کننده ای نزد."در دل گفتم"می گویی چه کاری برایت بکنم.برایت معجزه کنم و جلوی تقدیر را بگیرم."انگار حرف دلم را شنیده باشد گفت"خوشحال شدم که باهات حرف زدم.برای پسرم دعا کن!"مثل آنهایی که دعاهایشان تا عرش می رسد.گفتم"اگر خدا بخواهد خیر می شود."با زن خداحافظی کردم و موبایل را کنار گذاشتم.گفتم"خدا را شکر!اگر عمری باشد سالها بعد من هم داستان داماد کردن پسر را پیش رو خواهم داشت.خدا کند انجام این کار برایم در ظاهر شیرین و در باطن تلخ و زجرآور نباشد!"

اسپنتان...
ما را در سایت اسپنتان دنبال می کنید

برچسب : تلخون,تلخی دهان,تلخ,تلخی نکند شیرین ذقنم,تلخ مثل عسل,تلخ و شیرین,تلخیص,تلخی دهان در بارداری,تلخ شهاب مظفری,تلخی دهان در صبح, نویسنده : espantano بازدید : 164 تاريخ : چهارشنبه 24 شهريور 1395 ساعت: 15:04