پشیمان

ساخت وبلاگ
پشیمان بود و برای پشیمان شدن دیر بود.گفت"کاش دخترم را به این پسره شوهر نمی دادم.خرما نبود که مزه اش کنم و خوب و بدش را بفهمم."حرفش را قبول نداشتم.دخترش نمی خواست با مردی که حالا شوهرش بود ازدواج کند.او را مثل خیلی از دختران دیگر به زور راضی کردند و به خانه ی بخت فرستادند.دخترک اول مقاومت کرد و آخر به حرف پدرش گوش کرد و زن شوهرش شد.چیزی را که دختر با سن کمش سالها پیش دریافته بود.پدر تازه فهمیده بود.تازه فهمیده بود که دامادی که انتخاب کرده برازنده ی دخترش نیست.حالا که دختر صاحب فرزند شده پیش کشیدن این بحث ها وقت تلف کردن بود.گفت"فقط به شما می گویم ولی اشتباه کردم."اعترافش دردی را دوا نمی کرد.آن روزها که دختر شوهر می داد چشمانش کور بود حالا که بینا شده خیلی دیر است.دختر به خوب و بد شوهرش ساخته است مثل همه ی زنهایی که با جبر روزگار می سازند.خدا نمی خواهد برای دختران این سرزمین کاری بکند.

اسپنتان...
ما را در سایت اسپنتان دنبال می کنید

برچسب : پشیمانی,پشیمانم حمیرا,پشیمان,پشیمان به انگلیسی,پشیمانی از مهاجرت,پشیمانم,پشیمانی بعد از طلاق,پشیمانی از ازدواج, نویسنده : espantano بازدید : 167 تاريخ : چهارشنبه 24 شهريور 1395 ساعت: 15:04